فسنجان آفت جان (18+)
همه ما اینجا با هم جمع شدیم تا یادی کنیم از شهید تورم و فساد ، فسنجان عزیز که حالا فقط خاطراتش در ذهن ها و یاد های مان باقی مانده است . چه بویی چه رنگی عجب طعمی داشت ان مرحوم ، درست است ان وقت ها که بود کمی خلق و خویش ملس بود و همچین زود به زود در خدمتش شرفیاب نمی شدیم اما باز فرصت دیدارش بود .
سر سفره ها وقتی می امد چشم ها همه به سمت او بود تعارف فراموش می شد در یک تا دو ثانیه کل دیگ دو سه بار گرد گیری میشد که خدا نکرده یک وقت چکه ای ازش اصراف نشود .
قرمه سبزی و مرغ در کنارش از خجالت اب می شدند پادشاه ای می کرد فسنجان در سفره حیف که کمرش را تحریم و تورم و افساد و هزار کلاه بگیر شکستند وگرنه او می خواست بماند ، نامردا او دوست داشت بماند .
بویش که تو کوچه پخش می شد همه ی رهروان سینه خیز بو را دنبال می کردند تا شاید سر از خانه ان ها در اورد باشد هیچ شکست عشقی بدتر از ان نبود که بوی یار را دنبال کنی ولی او در خانه همسایه باشد ، حالا که کل کوچه و خیابان بوی تخم مرغ می دهد، مگر اینکه بالا شهر نشسته باشی .
دوست و اشنا و رفقای قالتاق وقتی می پرسند کدام غذا باب میلت هست زبانت می گوید فلانی اما در قلبت هنوز اتش عشق فسنجان نهفته است.
سر سفره هر روز خدا شده است عملد بدون گوجه ! در خیابان همین تخم مرغ هم با ناز و اشوه میاید خانه ما گوجه هم که انقدر برای منت کشی دیگر رفتم کمری نمانده .
سر بحث بین اهل فامیل همه سخت در حال حساب و کتاب ، هی از هم می پرسند با سه هزار میلیارد چند برج میلاد مشود ساخت چدشهر و روستا می شود ساخت اما من هنوز به یاد تو هستم راستی با سه هزار میلیارد چند بار فسنجان می شود خورد ؟!
خداوندا به بزرگیت ، من بنده را با فسنجان سیراب بگردان (الهی آمین فراموش نشود)
- ۹۶/۰۲/۳۰